تموم شد 
خیلی خیلی دوست داشتنی بود 
من چه خوش شانس بودم توی این دو سال که چند تا کتاب خیلی خیلی خیلی خوب و مناسب احوالم خوندم!! 
دو سه سالی هست که هر کتابی می خونم حتما باید نویسنده ش یه زن باشه
و واقعا خوش شانس بودم 
بیش از حد توصیه می کنم به هر کسی که سوگ و فقدانی تجربه کرده و باهاش کنار نیومده یا از از دست دادن و بخش تلخ و تاریک زندگی می ترسه. ماهرانه تلخ و شیرینی زندگی رو به هم می دوزه و واقعیت رو نشون می ده

برای مخاطبان گذری : داستان خاصی نداره! مواجهه یه آدم با مرگ خواهرشه بعد از سه سال! تصمیم می گیره هر روز تا یک سال یک کتاب بخونه و به ادبیات پناه می بره‌. جریانات درونی و بیرونی این یکسال و روند شفایی که درونش در حال رخ دادنه رو میگه. خیلی صادقانه و عمیق تجربیاتش رو می گه‌ و از کتاب ها خیلی ماهرانه و به جا استفاده می کنه
جالب تر هم اینکه وب سایت داشته در طول اون یک سال و نقد شخصی خودشو از هرکتابی توی سایتش می نوشته

همچین کاری رو فقط خودش از پسش بر اومده. واقعا برای من که خیلی عجیب و غیرممکنه. چون همین کتاب ۲۷۰ صفحه ای رو دو ماهه دارم می خونم. از طول کشیدن کتاب ها خوشم میاد. انگار یه ارتباط عمیق با یه دوست جدید و آشنا پیدا کردم. نینا سنکویچ دوست خیلی عزیزی بود.

 اون وقفه رو خیلی خوب گفته : 

سال من در آسایشگاه کتاب ها به من اجازه داد تا آنچه برایم مهم بود و آنچه می شد از آن دست کشید را دوباره از نو تعریف کنم‌. همه وقفه های زندگی نباید تا این حد طاقت فرسا باشند _ من هرگز دوباره به یک سال هر روز یک کتاب خواندنم برنخواهم گشت_ اما هر وقفه و مهلتی که سرعت دیوانه وار روزهای شلوغ ایجاد شود، می تواند توازن و تعادل را به یک زندگی در هم و بر هم شده بازگرداند. برای بعضی ها این امر به شکل یک بعدازظهر با بافتنی بافتن، یا کلاس های هفتگی یوگا یا پیاده روی طولانی با یک دوست، یا یک حیوان خانگی خواهد بود. همه ما به فضایی نیاز داریم که در آن راحت باشیم؛ فضایی که در آن به یاد بیاوریم چه کسی هستیم و چه چیزی برایمان مهم است؛ وقفه ای در زمان که اجازه دهد شادی و لذت زندگی کردن به خودآگاهمان بازگردد. 


مشخصات

آخرین جستجو ها