به ما توی بچگی یاد دادن چیزایی که ازشون لذت می بریم ، کارهای مهمی نیستن. فقط یه سرگرمی و تفریح هستن کنار زندگی که گاهی خوبن. بود و نبودشون هم مهم نیست


اطلاع ندارم که این یه جور ناخودآگاه جمعی حساب می شه یا نه اما می دونم کمتر بچه ای یا تعداد کمتری از بچه ها، با این شدتی که ما (من و خواهرم) پیام بالا رو در سن خیلی کم دریافت کردیم ، گرفته باشه. 


نمی خوام بگم بده یا فلان ولی نیاز به شناختن داره. فکر می کنم این پیام از ما آدم های عمیق تر و مسئول تری ساخته اما باعث شده نتونیم کارهایی که ازشون لذت می بریم یا استعدادش رو داریم جدی بگیریم! 

به نظر من نوجوونی می تونه ناب ترین سن زندگی باشه. توی نوجوانی زود رسم به شدت دنبال جدی گرفتن لذت هام رفتم اما موقع انتخاب رشته م ثابت کردم که تربیت سال های اولیه زندگی کاملا تاثیر خودشو گذاشته. اون موقع اصلا مشخص نبود. شبیه رفتن دنبال علاقه بود اما حالا جور دیگه ای دارم بهش نگاه می کنم. 


احتمالا به خاطر همین هم با وجود استعداد زیادی که از خودم توی رشته م نشون دادم ، اما باز هم همیشه با خودم درگیر بودم. چون یه جایی چیزهای مهم تری رو نادیده گرفته بودم. 


الان هم وقتی دارم این جمله ها رو می نویسم احساس ترس و عذاب وجدان دارم. اگر کار مهمی نباشه لذتی هم برای من وجود نداره؟ چون لذتم در انجام کار های مهمی مثل نجات دادن آدما و احساس مسئولیت کردنه؟ 


این من همون من واقعیه. منی که داره روی زمین می چرخه و تصمیم می گیره. 


ولی برام خیلی عجیبه. با وجود اینکه خواهرم تحت فشار مستقیم تری نسبت به من بود ، اما احساس می کنم اون پیام تربیتی روی من تاثیر عمیق تر و بیشتری گذاشته. شاید هم اشتباه فکر می کنم. 


اما احتمالا با چیز دیگه ای هم همراه شده. و اون این که من همیشه خودمو منجی می دونستم و در برابر تمام اتفاقاتی که توی خونه می افتاد احساس مسئولیت می کردم. حتی ایده ها و ابتکاراتی برای حل مسائل داشتم که وقتی الانم بهشون فکر می کنم مغزم هنگ می کنه.


الان که دارم می نویسم و فکر می کنم ، واقعا از خودم شرمنده نیستم. همه آدم ها همچین چیزایی دارن. کل زندگی آدما اون ها رو ساخته. اون خود اولیه ، اون لوح پاک بچه ، بدون تاثیرات محیطی معنایی نداره و نمی شه هیچ تعریفی از شخصیت براش داد. حتی اگر همین الان یه کار متفاوت و خواستنی در زمینه رشته خودم بهم پیشنهاد بدن با کله و عششق قبول می کنم. چون به هرحال این منم. اما مهم اینه که توی این من بودن کمتر حالت های سماجت و عقده ای بودن داشته باشم.


فایده شناختن ها اینه که پنجره ها و دریچه های بیشتری توی زندگی برامون باز می کنن و باعث می شن بهتر حرکت کتیم .



پیام من : به کارهایی که ازشون لذت می بری بها بده . اون ها خیلی مهم هستن چون باعث لذت و شوق تو می شن


پیام من : کمی بیشتر مکث کن


نکته مهم : این چیزهایی که بالا گفتم رو می شه به روابط عاطفی من توی زندگیم هم تعمیم داد. به دوستی هام و عاشق شدنام

اما اما 

از نظر من هر رابطه عاطفی یا خصوصا عاشقانه و . ، یه فضای پاک و نابی توی خودش داره که در صداقت و شفافیت کامل و بی عقده س که قلب اون رابطه س. اگر گمش کردید به روزهای اولتون فکر کتید. حتما به یادش میارید


+عنوان از آهنگ زیبای لعنتی > گلابمون


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها